معنی عمده فروشی
فارسی به انگلیسی
Wholesale
فرهنگ فارسی هوشیار
وسپور فروشی عمل عمده فروش، (اسم) مغازه عمده فروشی مقابل خرده فروش.
حل جدول
فرهنگ معین
(~. فُ) [ع - فا.] (حامص.) فروش کالا به صورت کلی. مق خرده فروشی.
عمده
تکیه گاه، مهم، برجسته، در فارسی به معنی کلی و بسیار. [خوانش: (عُ مْ دِ) [ع. عمده] (اِ.)]
فارسی به عربی
فارسی به آلمانی
لغت نامه دهخدا
عمده. [ع ُ دَ / دِ] (از ع، ص، اِ) بزرگ و کلان. (ناظم الاطباء). مقدار کلی و بسیار از هر چیز. کلی.
- عمده خر، آنکه کالا یکجا و بصورت کلی خرد.
- عمده خری، خریدن کالا بصورت کلی و بسیار.
- عمده فروش، آنکه کالا بمقدار کلی فروشد. مقابل خرده فروش.
- عمده فروشی، فروختن کالا بصورت کلی. در مقابل خرده فروشی.
فرهنگ واژههای فارسی سره
بیشتر، بزرگ
فارسی به ایتالیایی
principale
معادل ابجد
715